داستان حسادت مرد به گربه

از زندگیت لذت ببر Enjoy Your Life

مطالب سرگرم کننده و مطالب آموزشی
داستان حسادت مرد به گربه

مردی از این که زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه می کرد ناراحت بود، یک

روز گربه را برد و چند تا خیابان آن طرف تر ول کر. ولی تا به خانه رسید، دید

گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی

کلافه شده بود. بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه

پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دور افتاده ول کرد.

آن شب مرد به خانه بر نگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره

خر خونه هست؟

زنش گفت: آره.

مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+نوشته شده در جمعه 21 دی 1397برچسب:داستان,حسادت,به,گربه,نتیجه,حسادت,به,گربه,ساعت17:56توسط Mr.Ali |